دختر عاص بن امیه بن عبد شمس قرشی زن عمرو بن عبدود بود و عمرو بن عبدود همان است که در جنگ خندق بدست علی بن ابیطالب (ع) کشته شد. ام حبیب سپس اسلام آورد. (از الاصابه فی تمییز الصحابه ج 8 ص 221) تغلبیه، دختر ربیعه از زنان علی بن ابی طالب علیه السلام بود و از او پسری بنام عمرو دختری بنام رقیه آورد. (از مجمل التواریخ و القصص ص 455 و حبیب السیر چ خیام ج 1 ص 583) دختر عباس بن عبدالمطلب دختر عم پیغمبر اسلام و از زنان صدر اسلام بود. رجوع به الاصابه فی تمییز الصحابه ج 8 ص 221 شود
دختر عاص بن امیه بن عبد شمس قرشی زن عمرو بن عبدود بود و عمرو بن عبدود همان است که در جنگ خندق بدست علی بن ابیطالب (ع) کشته شد. ام حبیب سپس اسلام آورد. (از الاصابه فی تمییز الصحابه ج 8 ص 221) تغلبیه، دختر ربیعه از زنان علی بن ابی طالب علیه السلام بود و از او پسری بنام عمرو دختری بنام رقیه آورد. (از مجمل التواریخ و القصص ص 455 و حبیب السیر چ خیام ج 1 ص 583) دختر عباس بن عبدالمطلب دختر عم پیغمبر اسلام و از زنان صدر اسلام بود. رجوع به الاصابه فی تمییز الصحابه ج 8 ص 221 شود
غوک ماده. (منتهی الارب) (از اقرب الموارد) (از معجم متن اللغه) ، در تداول مردم آذربایجان، طعامی که برای زن آبستن برند: لقمۀ اما. - اما شدن، (در تداول زنان) پیدا شدن مرضی از نخوردن طعامی که شخصی دیده و خواسته است. خواستن دل زن آبستن چیزی را و هوس شدید آن کردن. بیمار شدن بعلت شنیدن بوی خوش طعامی و نخوردن از آن، و این علت بیشتر زنان آبستن را افتد: این عروس ما کنون آبستن است چار ماهش تا بگاه زادن است ترسم او این بوی خوش چون بشنود هفت قرآن در میان، اما شود. مؤلف لغت نامه (از فرهنگ فارسی معین)
غوک ماده. (منتهی الارب) (از اقرب الموارد) (از معجم متن اللغه) ، در تداول مردم آذربایجان، طعامی که برای زن آبستن برند: لقمۀ اما. - اما شدن، (در تداول زنان) پیدا شدن مرضی از نخوردن طعامی که شخصی دیده و خواسته است. خواستن دل زن آبستن چیزی را و هوس شدید آن کردن. بیمار شدن بعلت شنیدن بوی خوش طعامی و نخوردن از آن، و این علت بیشتر زنان آبستن را افتد: این عروس ما کنون آبستن است چار ماهش تا بگاه زادن است ترسم او این بوی خوش چون بشنود هفت قرآن در میان، اما شود. مؤلف لغت نامه (از فرهنگ فارسی معین)
زینب دختر جحش الاسود. از زنان پیغمبر اسلام بود. (از تاریخ گزیده چ لندن، ص 159) ، گاو. (از اقرب الموارد) (منتهی الارب) ، سختی. (منتهی الارب) (از اقرب الموارد) (مهذب الاسماء) ، نعمت. (منتهی الارب) (اقرب الموارد) (از لسان العرب). از لغات اضداد است. (منتهی الارب) ، است. (تاج العروس از ذیل اقرب الموارد) ، کنیۀ مصر است و در حدیث آمده: ام خنور یساق الیها القصار الاعمار. (منتهی الارب) (از اقرب الموارد)
زینب دختر جحش الاسود. از زنان پیغمبر اسلام بود. (از تاریخ گزیده چ لندن، ص 159) ، گاو. (از اقرب الموارد) (منتهی الارب) ، سختی. (منتهی الارب) (از اقرب الموارد) (مهذب الاسماء) ، نعمت. (منتهی الارب) (اقرب الموارد) (از لسان العرب). از لغات اضداد است. (منتهی الارب) ، اِست. (تاج العروس از ذیل اقرب الموارد) ، کنیۀ مصر است و در حدیث آمده: ام خنور یساق الیها القصار الاعمار. (منتهی الارب) (از اقرب الموارد)
جانورکی است کلان شکم شبیه حربا و آنرا حبیبه نیز گویند. (از منتهی الارب). قسمی از چلپاسه. (ناظم الاطباء). چلپاسه که بجهت بزرگی شکم به این کنیه نامیده شده. (از اقرب الموارد). جنسی است از کرباسک. (مهذب الاسماء). ج، امات حبین. (اقرب الموارد) (ناظم الاطباء)
جانورکی است کلان شکم شبیه حربا و آنرا حبیبه نیز گویند. (از منتهی الارب). قسمی از چلپاسه. (ناظم الاطباء). چلپاسه که بجهت بزرگی شکم به این کنیه نامیده شده. (از اقرب الموارد). جنسی است از کرباسک. (مهذب الاسماء). ج، امات حبین. (اقرب الموارد) (ناظم الاطباء)